واکسن چهار ماهگی
دختر عزیزم امروز با دو روز تاخیر با بابایی بردیمت برای زدن واکسن چهارماهگی.
چند روزی بود که دوباره مثل دفعه قبل استرس داشتم.وقتی رسیدیم اول قدو وزنتو اندازه گرفتند که خدا رو شکر مثل هر دفعه خوب بود بعد بردیمت یه اتاق دیگه برا زدن واکسن که البته اول قطره فلج اطفال رو بهت دادن که اونم از بس تلخ بود همش سرفه میکردی و میخواستی بیاریش بالا که ما ترسیدیم ولی خانمه گفت چیزی نیست به خاطر مزش این طوری میکنه بعدشم سریع جذب میشه.بالاخره نوبت زدن واکسنت شد که باز من طاقت نیاوردم ورفتم بیرون بابایی پاهاتو گرفتو واکسنت زده شدیه خورده جیغ زدی ولی زود آروم شدی رفتیم خونه هم یه کم بازی کردی بعد شیر خوردی و خوابیدی .مامان جون خیلی میترسیدم که مثل دفعه قبل از خواب بیدار شی و شروع کنی جیغ و داد بابایی هم هی زنگ میزد و احوالتو میپرسید. یه دو ساعتی خوابیدی بعد بیدار شدی و خدا رو شکر از درد خبری نبود.هر ٤ ساعت هم بهت تب بر میدادم ولی دریغ از یکبار که کامل بخوریش هر دفعه نصف بیشترش رو میدادی بیرون یکی دو باری هم حالت بهم خورد نمیدونم چرا دفعه قبل اینطوری نمیکردی و خیلی راحت میخوردی. شکر خدا از تب هم خبری نبود در کل فکر کنم این دفعه خیلی بهتر از دفعه قبل بود.خلاصه این پروژه هم به خیر گذشت حالا رفت تا دو ماه دیگه.......راستی یادم رفت بگم عزیز دلم
تولد ٤ماهگیت مبارک