مامانی تا روز عید که قرار نبود جائی بریم یعنی با اتفاقات پیش اومده برنامه ای برای مسافرت نداشتیم ،ولی روز دوم عید بود که بابائی پیشنهاد داد که چند روزی بریم کیش و منم موافق بودم ولی وقتی پیگیری کرد دید برای تاریخی که می خواستیم بلیت گیرمون نیومد.خلاصه کنسل شد ولی دوباره با دوستای بابائی قرار گذاشتیم یه چند روزی بریم شمال و روز ششم بود که همراه سه تا از دوستای بابا و خانوادشون راهی سیاهکل شدیم ، که یکی از شهرهای گیلانه و نزدیک لاهیجان ،من تا حالا اونجا نرفته بودم چون ما بیشتر طرفای نور و نمک آبرود و بابلسر میریم ولی اینم یه تجربه ای بود و خیلی بهمون خوش گذشت و توهم خیلی خانم بودی و اذیتمون نکردی، البته بیشترش هم خواب بودی . دخترم ا...